پنجشنبه ۰۱ فروردین ۹۸ ۱۸:۰۳ ۲۳۲ بازديد
مهمترین نکته ای که تا اینجا آموختیم این است که خجالتی بودن یک صفتِ چند بُعدی است.
کمرویی و حس خجالت میتواند در بسترهای متنوعی ریشه داشته باشد و طبیعتاً به همین علت، نمیتوان یک راهکار یا توصیه قطعی دربارهی آن مطرح کرد.
اتفاقاً همین چند ریشهای بودن است که باعث شده دانشمندان مختلف روانشناسی از زوایای مختلف به آن نگاه کنند و هر محققی از منظر مورد علاقهی خود به تحلیل آن بپردازد.
کافی است پای صحبت چند کارشناس بنشینید تا تفاوتهای عمیق نگاه به خجالت و کمرویی را کاملاً حس کنید.
جالب اینجاست که دیدگاه هیچیک از کارشناسان به صورت کامل درست یا نادرست نیست. بلکه هر یک از آنها بخشی از مسئله را مورد توجه قرار دادهاند.
اجازه بدهید بعضی از این توصیفها را (به روایت فیلیپ زیمباردو در کتاب خجالتی بودن) با هم مرور کنیم:
*ارثی بودن خجالت: برخی از دانشمندان از جمله ریموند کتل، بحث ارثی بودن را درباره خجالت مطرح کردهاند. کتل و دیگرانی که مانند او فکر میکنند، پرسشنامه هایی را طراحی و تولید کرده و در اختیار والدین و فرزندان قرار دادهاند و با این روش به نتیجه رسیدهاند که بخشی از خجالتی بودن میتواند ارثی باشد.
*ما خجالتی بودن را یاد میگیریم: روانشناسان رفتارگرا – همانطور که میتوانید حدس بزنید – معتقدند که ما خجالت کشیدن و کمرویی را میآموزیم. از نظر این روانشناسان، والدین و مدرسه در این زمینه نقش مهمی ایفا میکنند.
*روانشناسان تحلیلی و روانشناسی عمقی: پیروان مکتب فروید و یونگ هم، روایتهای مفصلی درباره علت خجالتی بودن دارند. آنها طبیعتاً بر اساس چارچوب و مدلی که در اختیار دارند، این پدیده را حاصل تعامل و کشمکش نیروها و انرژیهای درونی مختلف میدانند. زیمباردو در توصیف این گروه از روانشناسان میگوید: «آنها برای همه چیز توصیفهای عالی دارند؛ اما برای هیچ چیز، اثبات مشخصی ندارند.»
*ما برای خجالت کشیدن، برنامه ریزی میشویم: این هم توضیحی است که روانشناسان اجتماعی ارائه میدهند. مطالعات و بررسیهای متعدد آنها به این نتیجهگیری ختم شده که خجالتی بودن حاصل نوعی برنامه ریزی اجتماعی (Social Programming) است.
او میگوید که با توجه به چندوجهی بودن پدیدهی کمرویی، ما نمیتوانیم به سادگی یک نگاه را بپذیریم و نگاه دیگری را کنار بگذاریم.
زیمباردو توضیح میدهد که در مطالعات خودش، به نتیجه رسیده که ۷۰٪ پدرهای کمرو و خجالتی، حداقل یک فرزند کمرو و خجالتی هم دارند.
در مطالعهی دیگری دربارهی مادران هم به نتیجه مشابهی رسیده است.
در نگاه اول احتمالاً خواهیم گفت که حرف دانشمندانی که این صفات را ارثی میدانند تا حد زیادی درست است.
اما زیمباردو بررسی دیگری هم انجام داده و میگوید: اینکه فقط یکی از والدین خجالتی باشند یا هر دو نفر خجالتی باشند، باعث تغییر احتمال وجود یک فرزند خجالتی میان فرزندان نمیشوند.
جالب اینجاست که اگر در خانهای فرزند اول خجالتی باشد، نمیتوانید نتیجه بگیرید که فرزندهای بعدی هم با احتمال بیشتری – نسبت به متوسط جامعه – خجالتی هستند.
زیمباردو در توصیف علت این پدیده حدس میزند که احتمالاً والدین در مورد فرزند اول، سطح انتظارات بالاتر و نگاه سختگیرانهتری دارند و به همین علت الگوهای خجالت و کمرویی را هم بیشتر و قویتر به فرزند اول منتقل میکنند.
همهی این توضیحات میتواند ما را به یک نتیجه گیری مهم برساند:
به جای اینکه در تلاش برای یافتن ریشههای خجالت و کمرویی و سهم هر یک از آنها باشیم (که اتفاق نظر چندانی دربارهشان وجود ندارد) میتوانیم به رفتارهایی فکر کنیم که به صورت قطعی میدانیم خجالت و کمرویی را تشدید میکنند.
همچنین به این بیندیشیم که چه محیطهایی میتوانند این الگوی رفتاری را کاهش دهند.
خوشبختانه در این زمینه، دانش روانشناسی دستاوردهای مطمئنتری در اختیار ما قرار میدهد.
*منبع: سایت متمم
کمرویی و حس خجالت میتواند در بسترهای متنوعی ریشه داشته باشد و طبیعتاً به همین علت، نمیتوان یک راهکار یا توصیه قطعی دربارهی آن مطرح کرد.
اتفاقاً همین چند ریشهای بودن است که باعث شده دانشمندان مختلف روانشناسی از زوایای مختلف به آن نگاه کنند و هر محققی از منظر مورد علاقهی خود به تحلیل آن بپردازد.
کافی است پای صحبت چند کارشناس بنشینید تا تفاوتهای عمیق نگاه به خجالت و کمرویی را کاملاً حس کنید.
جالب اینجاست که دیدگاه هیچیک از کارشناسان به صورت کامل درست یا نادرست نیست. بلکه هر یک از آنها بخشی از مسئله را مورد توجه قرار دادهاند.
اجازه بدهید بعضی از این توصیفها را (به روایت فیلیپ زیمباردو در کتاب خجالتی بودن) با هم مرور کنیم:
*ارثی بودن خجالت: برخی از دانشمندان از جمله ریموند کتل، بحث ارثی بودن را درباره خجالت مطرح کردهاند. کتل و دیگرانی که مانند او فکر میکنند، پرسشنامه هایی را طراحی و تولید کرده و در اختیار والدین و فرزندان قرار دادهاند و با این روش به نتیجه رسیدهاند که بخشی از خجالتی بودن میتواند ارثی باشد.
*ما خجالتی بودن را یاد میگیریم: روانشناسان رفتارگرا – همانطور که میتوانید حدس بزنید – معتقدند که ما خجالت کشیدن و کمرویی را میآموزیم. از نظر این روانشناسان، والدین و مدرسه در این زمینه نقش مهمی ایفا میکنند.
*روانشناسان تحلیلی و روانشناسی عمقی: پیروان مکتب فروید و یونگ هم، روایتهای مفصلی درباره علت خجالتی بودن دارند. آنها طبیعتاً بر اساس چارچوب و مدلی که در اختیار دارند، این پدیده را حاصل تعامل و کشمکش نیروها و انرژیهای درونی مختلف میدانند. زیمباردو در توصیف این گروه از روانشناسان میگوید: «آنها برای همه چیز توصیفهای عالی دارند؛ اما برای هیچ چیز، اثبات مشخصی ندارند.»
*ما برای خجالت کشیدن، برنامه ریزی میشویم: این هم توضیحی است که روانشناسان اجتماعی ارائه میدهند. مطالعات و بررسیهای متعدد آنها به این نتیجهگیری ختم شده که خجالتی بودن حاصل نوعی برنامه ریزی اجتماعی (Social Programming) است.
تحلیل زیمباردو درباره خجالتی بودن و نقش والدین در آن
فیلیپ زیمباردو به عنوان یکی از نامهای شناخته شده در این زمینه، نکتهی مهمی را به ما یادآور میشود.او میگوید که با توجه به چندوجهی بودن پدیدهی کمرویی، ما نمیتوانیم به سادگی یک نگاه را بپذیریم و نگاه دیگری را کنار بگذاریم.
زیمباردو توضیح میدهد که در مطالعات خودش، به نتیجه رسیده که ۷۰٪ پدرهای کمرو و خجالتی، حداقل یک فرزند کمرو و خجالتی هم دارند.
در مطالعهی دیگری دربارهی مادران هم به نتیجه مشابهی رسیده است.
در نگاه اول احتمالاً خواهیم گفت که حرف دانشمندانی که این صفات را ارثی میدانند تا حد زیادی درست است.
اما زیمباردو بررسی دیگری هم انجام داده و میگوید: اینکه فقط یکی از والدین خجالتی باشند یا هر دو نفر خجالتی باشند، باعث تغییر احتمال وجود یک فرزند خجالتی میان فرزندان نمیشوند.
جالب اینجاست که اگر در خانهای فرزند اول خجالتی باشد، نمیتوانید نتیجه بگیرید که فرزندهای بعدی هم با احتمال بیشتری – نسبت به متوسط جامعه – خجالتی هستند.
زیمباردو در توصیف علت این پدیده حدس میزند که احتمالاً والدین در مورد فرزند اول، سطح انتظارات بالاتر و نگاه سختگیرانهتری دارند و به همین علت الگوهای خجالت و کمرویی را هم بیشتر و قویتر به فرزند اول منتقل میکنند.
همهی این توضیحات میتواند ما را به یک نتیجه گیری مهم برساند:
به جای اینکه در تلاش برای یافتن ریشههای خجالت و کمرویی و سهم هر یک از آنها باشیم (که اتفاق نظر چندانی دربارهشان وجود ندارد) میتوانیم به رفتارهایی فکر کنیم که به صورت قطعی میدانیم خجالت و کمرویی را تشدید میکنند.
همچنین به این بیندیشیم که چه محیطهایی میتوانند این الگوی رفتاری را کاهش دهند.
خوشبختانه در این زمینه، دانش روانشناسی دستاوردهای مطمئنتری در اختیار ما قرار میدهد.
*منبع: سایت متمم
- ۰ ۰
- ۰ نظر